امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mistress

ˈmɪstrɪs ˈmɪstrɪs ˈmɪstrɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    mistresses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
بانو، خانم، کدبانو، معشوقه، دلبر، یار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Who is the mistress of this house?
- کدبانوی این خانه کیست؟
- The dog followed its mistress.
- سگ دنبال صاحبش حرکت می‌کرد.
- The servants gathered around their mistress.
- کلفت‌ها دور کدبانوی خود جمع شدند.
- Then England was mistress of the seas.
- در آن زمان انگلستان ملکه‌ی دریاها بود.
- He is married but he also has a mistress.
- او متأهل است؛ ولی معشوقه هم دارد.
- Mistress Mary quite contrary ...
- مری خانم با خلق تنگ ...
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mistress

  1. noun ladylove
    Synonyms: bedmate, best girl, concubine, courtesan, doxy, dream girl, fancy woman, girlfriend, inamorata, kept woman, ladylove, main squeeze, moll, old lady, other woman, paramour, prostitute, roommate, shack, shack job, sugar, sweetheart, sweetie

ارجاع به لغت mistress

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mistress» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mistress

لغات نزدیک mistress

پیشنهاد بهبود معانی