امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Mountainous

    ˈmaʊntnəs ˈmaʊntɪnəs
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more mountainous

    • صفت عالی:

      most mountainous

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    کوهستانی (سرزمین و غیره)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    - Afghanistan is a mountainous country.
    - افغانستان کشوری کوهستانی است.
    - The scenic views along the mountainous road were breathtaking.
    - مناظر دیدنی کنار جاده‌ی کوهستانی خیره‌کننده بودند.
    adjective
    کوه‌پیکر، عظیم، غول‌آسا
    - Rustam's mountainous build
    - هیکل کوه‌پیکر رستم
    - That country's mountainous debts will handicap its future generations.
    - بدهی‌های غول‌آسای آن کشور نسل‌های آینده را دچار مشکل خواهد کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد mountainous

    1. adjective hilly; large
      Synonyms: alpine, big, colossal, gigantic, highland, huge, mammoth, tall, towering

    ارجاع به لغت mountainous

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «mountainous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mountainous

    لغات نزدیک mountainous

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند