امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Narrator

    ˈnæreɪtər / / næˈreɪtər / / nə- nəˈreɪtə
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      narrators

    معنی و نمونه‌جمله

    noun countable C2
    گوینده، راوی، گوینده داستان

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - The narrator of the book Moby Dick is a sailor named Ishmail.
    - داستان‌گوی کتاب موبیدیک ملوانی به‌ نام اسماعیل است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد narrator

    1. noun storyteller
      Synonyms: author, chronicler, describer, novelist, raconteur, reporter, teller of tales, writer, yarn spinner

    ارجاع به لغت narrator

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «narrator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/narrator

    لغات نزدیک narrator

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی