امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Negotiate

nəˈɡoʊʃieɪt nɪˈɡəʊʃieɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    negotiated
  • شکل سوم:

    negotiated
  • سوم‌شخص مفرد:

    negotiates
  • وجه وصفی حال:

    negotiating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive C1
گفت‌وگو کردن، مذاکره کردن، چانه زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He wanted to negotiate before naming a price.
- او می‌خواست قبل از ذکر قیمت چک و چانه بزند.
- teachers are negotiating for higher salaries.
- معلمان برای دریافت حقوق بیشتر در حال مذاکره‌اند.
verb - transitive
(چک) به پول نقد تبدیل کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد negotiate

  1. verb bargain, discuss
    Synonyms: accommodate, adjudicate, adjust, agree, arbitrate, arrange, bring to terms, bury the hatchet, come across with, compose, concert, conciliate, confer, connect, consult, contract, covenant, cut a deal, deal, debate, dicker, haggle, hammer out a deal, handle, horse trade, intercede, make a deal, make peace, make terms, manage, mediate, moderate, network, parley, referee, settle, step in, stipulate, swap, transact, treat, umpire, work out, work out a deal
  2. verb traverse, cross
    Synonyms: clear, get around, get over, get past, hurdle, leap over, overleap, pass, pass through, surmount, vault
    Antonyms: remain, stay

ارجاع به لغت negotiate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «negotiate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/negotiate

لغات نزدیک negotiate

پیشنهاد بهبود معانی