امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Noncompliant

ˌnɑːnkəmˈplaɪənt ˌnɒnkəmˈplaɪənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
نافرمانبر، ناسازگار، خاطی، غیرمنطبق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Observations show that parents who are constantly distracted are at risk of producing noncompliant toddlers.
- مشاهدات حاکی از آن است که والدینی که دائماٌ حواسشان پرت است، در خطر به وجود آوردن کودکانی نافرمانبر هستند.
- He told us that the sign was non-compliant with the state laws.
- او به ما گفت که آن نشانه با قانون ایالتی ناسازگار است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد noncompliant

  1. adjective unwilling to go along with something
    Synonyms: belligerent, contumacious, declinatory, declining, divergent, impatient, irregular, negative, objecting, rebellious, recalcitrant, refractory, refusing, restive, truculent
    Antonyms: compliant, obedient, subservient, willing

ارجاع به لغت noncompliant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «noncompliant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/noncompliant

لغات نزدیک noncompliant

پیشنهاد بهبود معانی