امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nucleus

ˈnuːkliəs ˈnjuːkliəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    nuclei

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع nucleuses به‌ جای nuclei استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
فیزیک هسته‌ (اتم)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The nucleus is the central part of an atom where most of the mass is located.
- هسته بخش مرکزی اتم است که بیشتر جرم در آن قرار دارد.
- Without a nucleus, an atom would not have a defined structure or identity.
- بدون هسته، یک اتم ساختار یا هویت مشخصی نخواهد داشت.
noun countable
زیست‌شناسی هسته‌ (سلول)
- The nucleus regulates the activities of the cell.
- هسته فعالیت‌های سلول را تنظیم می‌کند.
- The nucleus of the cell contains the genetic material.
- هسته‌ی سلول حاوی مواد ژنتیکی است.
noun countable
مرکز، کانون
- A five-man committee formed the nucleus of the party.
- یک کمیته‌ی پنج‌نفره کانون اصلی حزب را تشکیل می‌داد.
- The nucleus of the business was comprised of the founding partners.
- کانون تجارت متشکل از شرکای موسس بود.
noun countable
کانون صدا، مرکز صدا (بخشی که بلندتر و با تاکید بیشتر بیان می‌شود.)
- The singer's powerful voice was the nucleus of her performance.
- صدای قدرتمند این خواننده، کانون اصلی اجرای او بود.
- The music teacher taught the students about the nucleus of a chord.
- معلم موسیقی در مورد مرکز صدا یک آکورد را به دانش‌آموزان آموزش داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nucleus

  1. noun core; basis for something’s
    Synonyms: beginning bud, center, crux, embryo, focus, foundation, germ, heart, hub, kernel, matter, nub, pivot, premise, principle, seed, spark
    Antonyms: exterior, exteriority, outside

ارجاع به لغت nucleus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nucleus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nucleus

لغات نزدیک nucleus

پیشنهاد بهبود معانی