امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nugget

ˈnʌɡɪt ˈnʌɡɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    nuggets

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
قطعه، تکه فلز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a nugget of gold
- یک قطعه طلا
- my parent's nuggets of advice
- پندهای پرارزش پدر و مادر من
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nugget

  1. noun lump, solid piece; often of metal
    Synonyms: ore asset, bullion, chunk, clod, clump, gold, hunk, ingot, mass, plum, rock, treasure, wad

ارجاع به لغت nugget

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nugget» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nugget

لغات نزدیک nugget

پیشنهاد بهبود معانی