امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nuisance

ˈnuːsns ˈnjuːsns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    nuisances

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
آزار، مایه رنجش، اذیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The noise of loudspeakers, especially at night, is a great nuisance.
- سروصدای بلندگوها به‌ویژه در شب مایه اذیت است.
- It is a nuisance that you live so faraway.
- مایه‌ی دردسر است که تو از ما این‌قدر دور زندگی می‌کنی.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nuisance

  1. noun annoyance; annoying person
    Synonyms: besetment, blister, bore, bother, botheration, botherment, bum, creep, drag, drip, exasperation, frump, gadfly, headache, inconvenience, infliction, insect, irritant, irritation, louse, nag, nudge, offense, pain, pain in the neck, pest, pester, pesterer, pill, plague, poor excuse, problem, terror, trouble, vexation
    Antonyms: delight, happiness, pleasantry, pleasure

Idioms

ارجاع به لغت nuisance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nuisance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nuisance

لغات نزدیک nuisance

پیشنهاد بهبود معانی