امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Objectify

əbˈdʒektɪfaɪ əbˈdʒektɪfaɪ
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از objectivize به‌ جای objectify استفاده کرد.

معنی

adverb
خاصیت و ماهیت چیزی را معین کردن، به‌نظر آوردن، به‌صورت مادی و خارجی مجسم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد objectify

  1. verb To represent (an abstraction, for example) in or as if in bodily form
    Synonyms: personalize, body forth, embody, exteriorize, externalize, incarnate, manifest, materialize, personify, substantiate
    Antonyms: personalize, personalise
  2. verb Make impersonal or present as an object
    Synonyms: actualize, substantiate, depersonalize, exteriorize, make objective, exteriorise, externalize, depersonalise, externalise

ارجاع به لغت objectify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «objectify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/objectify

لغات نزدیک objectify

پیشنهاد بهبود معانی