امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Observance

əbˈzɜrːvns əbˈzɜːvns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    observances

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable formal
(قانون یا عرف دینی) پیروی، اطاعت، رعایت، پایبندی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The observance of safety protocols is essential in the workplace.
- رعایت پروتکل‌های ایمنی در محیط کار ضروری است.
- The observance of the laws reflects a commitment to civic responsibility.
- پایبندی به قوانین نشان‌دهنده‌ی تعهد به مسئولیت مدنی است.
noun countable formal
فریضه، آیین، منسک، رسم، عرف، واجب، مراسم، تشریفات
- Memorial Day observances are an important part of American culture.
- مناسک روز یادبود بخش مهمی از فرهنگ آمریکایی است.
- She participates in various religious observances to honor her beliefs.
- او برای ارج نهادن به اعتقادات خود در مراسم‌های مذهبی مختلفی شرکت می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد observance

  1. noun attention to, knowledge of something
    Synonyms:
    acknowledgment acquittal acquittance adherence awareness carrying out celebration cognizance compliance discharge fidelity fulfillment heed heeding honoring keeping mark mind note notice obedience observation performance regard remark satisfaction
    Antonyms:
    carelessness heedlessness neglect thoughtlessness
  1. noun ceremony, rite
    Synonyms:
    celebration ceremonial custom fashion form formality liturgy performance practice ritual rule service tradition
    Antonyms:
    unorthodoxy

ارجاع به لغت observance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «observance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/observance

لغات نزدیک observance

پیشنهاد بهبود معانی