امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Obsolete

ˌɑːbsəˈliːt ˈɒbsəliːt ˈɒbsəliːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more obsolete
  • صفت عالی:

    most obsolete

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
منسوخ، مهجور، متروکه، کهنه، از کار افتاده، غیرمتداول، متروک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- an obsolete word
- واژه‌ی مهجور
- obsolete equipment
- ابزار کهنه
- an obsolete theory
- نظریه‌ی منسوخ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد obsolete

  1. adjective no longer in use, in vogue
    Synonyms: anachronistic, ancient, antediluvian, antiquated, antique, archaic, bygone, dated, dead, dead and gone, dinosaur, discarded, disused, done for, dusty, extinct, fossil, gone, had it, has-been, horse and buggy, kaput, moldy, moth-eaten, old, old-fashioned, old-hat, old-school, out, outmoded, out-of-date, out-of-fashion, outworn, passé, stale, superannuated, superseded, timeworn, unfashionable
    Antonyms: contemporary, current, in vogue, modern, new, present, up-to-date

ارجاع به لغت obsolete

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «obsolete» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/obsolete

لغات نزدیک obsolete

پیشنهاد بهبود معانی