امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Opt

    ɑːpt ɒpt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      opted

    • شکل سوم:

      opted

    • سوم‌شخص مفرد:

      opts

    • وجه وصفی حال:

      opting

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adverb C1
    برگزیدن، انتخاب کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - Fewer students are opting for math classes.
    - شمار کمتری از دانشجویان کلاس‌های ریاضی را برمی‌گزینند.
    - She opted to go to Europe.
    - او رفتن به اروپا را ترجیح داد.
    - He had the right to buy the house but he opted out.
    - او حق خرید خانه را داشت؛ ولی از حق خود گذشت (از حق و غیره).
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد opt

    1. verb choose
      Synonyms: cull, decide, elect, exercise choice, go for, make a selection, mark, pick, prefer, select, single out, take

    Phrasal verbs

    • opt out (of)

      ترجیح ندادن، از انجام کاری صرف‌نظر کردن

    لغات هم‌خانواده opt

    ارجاع به لغت opt

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «opt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/opt

    لغات نزدیک opt

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی