امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Optional

ˈɑːpʃnl ˈɒpʃnəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
اختیاری، انتخابی، گزینشی، دلبخواهی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The optional training session is designed to enhance your skills in the workplace.
- جلسه‌ی آموزش اختیاری برای ارتقای مهارت‌های شما در محل کار طراحی شده است.
- Wearing mourning clothes is optional.
- پوشیدن لباس عزاداری اختیاری است.
- The meeting on Friday is optional, so you can attend if you have the time, but it is not mandatory.
- جلسه‌ی جمعه اختیاری است؛ بنابراین اگر وقت دارید می‌توانید شرکت کنید اما الزامی نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد optional

  1. adjective possible; available as choice
    Synonyms: alternative, arbitrary, discretional, discretionary, elective, extra, facultative, free, noncompulsory, nonobligatory, no strings attached, not required, open, unforced, unrestricted, up to the individual, volitional, voluntary
    Antonyms: compulsory, forced, required

لغات هم‌خانواده optional

ارجاع به لغت optional

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «optional» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/optional

لغات نزدیک optional

پیشنهاد بهبود معانی