امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ordinance

ˈɔːrdnəns ˈɔːdənəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
فرمان، امر، حکم، مشیت، تقدیر، ایین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- upon the ordinance of his excellency the mayor
- بنابه فرمایش جناب شهردار
- the ordinance of God
- مشیت الهی
- according to city ordinances
- طبق مقررات شهرداری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ordinance

  1. noun law, rule
    Synonyms: authorization, canon, code, command, decree, dictum, direction, edict, enactment, fiat, mandate, order, precept, prescript, reg, regulation, ruling, statute, ukase

ارجاع به لغت ordinance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ordinance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ordinance

لغات نزدیک ordinance

پیشنهاد بهبود معانی