امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Overgrown

ˌoʊvərˈɡroʊn ˌəʊvəˈɡrəʊn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
دارای رشد بی‌رویه، فزون رسته، انبوه، پر تراکم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
adjective
پر شاخ و برگ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overgrown

  1. adjective Grown to an unnatural size
    Synonyms:
    excessive huge disproportionate colossal dense jungly lush rank wild
  1. adjective Grown without being tended
    Synonyms:
    thick crowded disordered

لغات هم‌خانواده overgrown

  • verb - intransitive
    grow

ارجاع به لغت overgrown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overgrown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overgrown

لغات نزدیک overgrown

پیشنهاد بهبود معانی