امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ox

ɑːks ɒks
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    oxen

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت در معنای دوم: -oxo

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
جانورشناسی گاو نر، ورزا link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I saw an ox at the farm today.
- امروز یک گاو نر را در مزرعه دیدم.
- ...it requires an ox and an experienced man
- ... گاو نر می‌خواهد و مرد کهن
prefix
اُکس-، اُگز- (مربوط به اکسیژن)
- Oxidize metal surfaces to prevent corrosion and rust.
- سطوح فلزی را اکسید کنید تا از خوردگی و زنگ‌زدگی جلوگیری شود.
- Oxygenate your body by practicing deep breathing exercises.
- با تمرینات تنفس عمیق، بدن خود را اکسیژن‌رسانی کنید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ox

  1. noun a large, ungainly, and dull-witted person
    Synonyms:
    oaf lout lump lug hulk klutz gawk meathead lummox meatball
  1. noun Any of various wild bovines especially of the genera Bos or closely related Bibos
    Synonyms:
    cow bull bullock bovine steer buffalo bison beast oaf yak zebu gaur banteng gayal taurine buff bugle aver wild-ox seladang musk castrated bull Bos taurus (Latin)

ارجاع به لغت ox

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ox» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ox

لغات نزدیک ox

پیشنهاد بهبود معانی