امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Palpable

ˈpælpəbl ˈpælpəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more palpable
  • صفت عالی:

    most palpable

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پرماس‌پذیر، پرماسیدنی، حس‌کردنی، قابل‌لمس، آشکار، واضح

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- an enlarged palpable spleen
- طحال بزرگ شده و ملموس
- a barely palpable dust
- گرد و خاکی که به دشواری قابل‌لمس بود
- a palpable lie
- دروغ آشکار
- palpable absurdity
- پوچی مشهود
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد palpable

  1. adjective clear, obvious
    Synonyms: apparent, appreciable, arresting, believable, blatant, certain, colorable, conspicuous, credible, detectable, discernible, distinct, evident, manifest, noticeable, observable, open, ostensible, patent, perceivable, perceptible, plain, plausible, positive, remarkable, seeming, sensible, straightforward, striking, sure, tangible, unequivocal, unmistakable, visible
    Antonyms: hidden, obscure, unclear, vague
  2. adjective concrete, real
    Synonyms: material, sensible, solid, substantial, tactile, tangible, touchable
    Antonyms: abstract, doubtful, dubious, inferential, questionable, unreal

ارجاع به لغت palpable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «palpable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/palpable

لغات نزدیک palpable

پیشنهاد بهبود معانی