امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Palpate

ˈpælpeɪt pælˈpeɪt pælˈpeɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adjective
پرماسیدن، لمس کردن، امتحان نمودن (با لمس)، شاخک‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to palpate a patient for signs of liver inflammation
- برای بررسی نشانه‌های آماس کبد (سینه‌ی بیمار را) لمس کردن
- palpation of the liver
- لمس کردن کبد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد palpate

  1. verb To bring the hands or fingers, for example, into contact with so as to give or receive a physical sensation
    Synonyms: touch, feel, finger, handle

ارجاع به لغت palpate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «palpate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/palpate

لغات نزدیک palpate

پیشنهاد بهبود معانی