امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pander

ˈpændər ˈpændə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pandered
  • شکل سوم:

    pandered
  • سوم‌شخص مفرد:

    panders
  • وجه وصفی حال:

    pandering
  • شکل جمع:

    panders

معنی‌ها و نمونه‌جمله

verb - transitive verb - intransitive
انجام دادن کاری برای خوشنود ساختن، راضی کردن، دل کسی را بدست آوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun verb - intransitive
جاکش، واسطه کار بد، جاکشی کردن، دامن زدن
- those who pander to the prejudices of the masses
- آنان که تعصبات مردم عامی را دامن می‌زنند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pander

  1. verb cater to, indulge
    Synonyms: brownnose, cajole, fall all over, gratify, lay it on, massage, play the game, play up to, please, politic, satisfy, snow, soap, soften up, stroke, suck up to
    Antonyms: deny, dissatisfy, refuse

ارجاع به لغت pander

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pander» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pander

لغات نزدیک pander

پیشنهاد بهبود معانی