امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pass To

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

phrasal verb B1
واگذار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pass to

  1. phrasal verb Give ownership or responsibility to someone.

ارجاع به لغت pass to

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pass to» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pass-to

لغات نزدیک pass to

پیشنهاد بهبود معانی