امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Passbook

ˈpæsbʊk ˈpɑːsbʊk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
دفتر حساب جاری، دفترچه حساب پس‌انداز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- I need to update my passbook at the bank.
- من باید دفترچه حسابم را در بانک به‌روز کنم.
- I lost my passbook and now I can't access my account.
- من دفترچه حسابم را گم کردم و اکنون نمی‌توانم به حسابم دسترسی پیدا کنم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد passbook

  1. noun A record of deposits and withdrawals and interest held by depositors at certain banks
    Synonyms: bankbook

ارجاع به لغت passbook

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «passbook» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/passbook

لغات نزدیک passbook

پیشنهاد بهبود معانی