امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pasta

ˈpɑːstə ˈpæstə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    pastas

معنی

noun uncountable A2
غذا و آشپزی (ماکارونی و سایر خوراکی‌های مشابه) پاستا، لاخشه، رشته‌فرنگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pasta

  1. noun Shaped and dried dough made from flour and water and sometimes egg
    Synonyms: gnocchi, fettuccini, lasagna, linguine, alimentary paste, macaroni, manicotti, orzo, ravioli, rigatoni, shells, spaghetti, tortellini, vermicelli, ziti

ارجاع به لغت pasta

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pasta» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pasta

لغات نزدیک pasta

پیشنهاد بهبود معانی