معنی penalty به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈpenlti ˈpenlti

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

جزا، کیفر، مجازات، تاوان، جریمه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The penalty for this crime is a 15-year imprisonment.

- جزای این جنایت 15 سال زندان است.

- Unlawful entry is forbidden under penalty of imprisonment.

- ورود غیرقانونی مشمول مجازات زندان است.

- penalty pay

- اضافه حقوق به‌دلیل بدی آب و هوا

- penalty charge

- جریمه‌ی دیرکرد

noun countable

ورزش پنالتی

- penalty line

- (فوتبال و غیره) خط پنالتی

- Retake the penalty kick.

- ضربه پنالتی را دوباره بزن.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد penalty

noun punishment

Synonyms: amends, amercement, cost, damages, disadvantage, discipline, dues, fall, fine, forfeit, forfeiture, handicap, mortification, mulct, price, rap, retribution

Antonyms: award, forgiveness, pardon, reward

Collocations

penalty clause

(در قراردادها) وجه تخلف، شرط غرامت
penalty kick

(فوتبال) ضربه‌ی پنالتی

ارجاع به لغت penalty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «penalty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/penalty

لغات نزدیک penalty

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند