امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Penetrative

ˈpenətreɪt̬ɪv ˈpenətrətɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
نافذ، نفوذکننده، نفوذی، سوراخ‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد penetrative

  1. adjective Having or demonstrating ability to recognize or draw fine distinctions
    Synonyms: acute, discriminating, incisive, keen, knifelike, penetrating, piercing, sharp
  2. adjective Tending to penetrate; having the power of entering or piercing
    Synonyms: penetrating

ارجاع به لغت penetrative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «penetrative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/penetrative

لغات نزدیک penetrative

پیشنهاد بهبود معانی