امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Penetration

ˌpenəˈtreɪʃn ˌpenəˈtreɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    penetrations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
نفوذ، حلول، کاوش، زیرکی، کیاست، فراست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun
نفوذ کاوش
- their penetration of our interior markets
- نفوذ آن‌ها به بازارهای داخلی ما
- They want to stop the constant penetration of their country by illegal immigrants.
- آنان می‌خواهند رسوخ دائم مهاجران غیرقانونی به کشورشان را متوقف کنند.
- penetration tactics
- تاکتیک‌های رخنه‌سازی
- a penetration fighter
- تکاور نفوذی
- a penetration mission
- مأموریت رسوخی
- She analyzes the causes of this crisis with unusual penetration.
- او دلایل این بحران را با تیزبینی فوق‌العاده مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد penetration

  1. noun Act of entering
    Synonyms: infiltration, insertion, invasion, boring into, perforation, thrusting, stabbing, punching, forcing, seepage, ingress, incursion, diffusion, sticking into, driving into, osmosis, piercing
    Antonyms: departure, evacuation, egress
  2. noun Mental acuteness
    Synonyms: acumen, discernment, astuteness, clear-sightedness, discrimination, eye, perception, keenness, nose, perceptiveness, percipience, percipiency, perspicacity, sagacity, keen-sightedness, sageness, shrewdness, wit
  3. noun The power to discern the true nature of a person or situation
    Synonyms: insight, instinct, intuition, intuitiveness, sixth sense

ارجاع به لغت penetration

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «penetration» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/penetration

لغات نزدیک penetration

پیشنهاد بهبود معانی