امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Peppery

ˈpepəri ˈpepəri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    pepperier
  • صفت عالی:

    pepperiest

معنی و نمونه‌جمله

adjective
فلفل‌دار، تند، تند و تیز، گرم، باروح

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- his peppery style of writing
- سبک تند و تیز نگارش او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد peppery

  1. adjective highly seasoned
    Synonyms: fiery, hot, piquant, poignant, pungent, racy, snappy, spicy, zestful, zesty
  2. adjective irritable; sarcastic
    Synonyms: acute, angry, astringent, biting, caustic, choleric, cranky, cross, fiery, hot-tempered, incisive, irascible, keen, lively, passionate, quick-tempered, sharp, sharp-tempered, snappish, spirited, spunky, stinging, testy, touchy, trenchant, waspish
    Antonyms: cheerful, happy

ارجاع به لغت peppery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «peppery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/peppery

لغات نزدیک peppery

پیشنهاد بهبود معانی