امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Petulant

ˈpetʃələnt ˈpetʃələnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
زودرنج، بدخلق، بدعنق، بهانه‌گیر، عبوس، کج‌خلق، ترش‌رو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The petulant customer complained loudly.
- مشتری بدخلق با صدای بلند شکایت کرد.
- The petulant teenager stormed out of the room after being told she couldn't go to the party.
- نوجوان بهانه‌گیر وقتی به او گفتند نمی‌تواند به مهمانی برود، با عصبانیت از اتاق خارج شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد petulant

  1. adjective crabby, moody
    Synonyms: bad-tempered, captious, caviling, complaining, cranky, cross, crybaby, displeased, fault-finding, fractious, fretful, grouchy, grumbling, huffy, ill-humored, impatient, irritable, mean, peevish, perverse, pouting, querulous, snappish, sour, sulky, sullen, testy, touchy, ungracious, uptight, waspish, whining, whiny
    Antonyms: good-natured, happy, pleasant

ارجاع به لغت petulant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «petulant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/petulant

لغات نزدیک petulant

پیشنهاد بهبود معانی