امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pitted

ˈpɪtɪd ˈpɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    pits
  • وجه وصفی حال:

    pitting

معنی

adverb
حفره‌دار، سوراخ‌سوراخ، چاله‌چاله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pitted

  1. verb Mark with a scar
    Synonyms: opposed, matched, marked, welled, trapped, seeded, holed, hell, countered, scarred, graven
    Antonyms: agreed
  2. Pitted with cell-like cavities (as a honeycomb)
    Synonyms: cavernulous, cuppy, alveolate, foveate, faveolate, pocked, cavitied, pockmarked, honeycombed

ارجاع به لغت pitted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pitted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pitted

لغات نزدیک pitted

پیشنهاد بهبود معانی