امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pizzazz

pəˈzæz pəˈzæz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
شور، حرارت، جوش و خروش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The young actress has a lot of pizzazz.
- بازیگر زن جوان شور و حرارت زیادی دارد.
- Their performance was full of pizzazz.
- اجرایشان پر از شور و حرارت بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pizzazz

  1. noun energy; flamboyance
    Synonyms: ability, animation, aptitude, bounce, dash, drive, effectiveness, élan, fire, force, forcefulness, get-up-and-go, gift, hustle, intensity, juice, knack, life, liveliness, moxie, muscle, oomph, panache, pep, pluck, potency, power, presence, punch, push, shine, spirit, splash, spunk, stamina, vim, virility, vitality, vivacity, zeal, zest, zing, zip

ارجاع به لغت pizzazz

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pizzazz» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pizzazz

لغات نزدیک pizzazz

پیشنهاد بهبود معانی