امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Posse

    ˈpɑːsi ˈpɒsi
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    نیروی اجتماعی، گروه قانونی، دسته افراد پلیس، جماعت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - The posse was armed and prepared for any confrontation.
    - این گروه پلیس مسلح و برای هر گونه درگیری آماده بود.
    - The posse was formed to track down the escaped convict.
    - این گروه پلیس برای ردیابی متهم فراری تشکیل شده است.
    noun countable
    عامیانه گروه دوستانه
    - I was hanging with my posse.
    - من در گروه دوستانه وقت گذراندم.
    - I love spending time with my posse at the beach.
    - من عاشق گذراندن وقت با گروهی از دوستانم در ساحل هستم.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد posse

    1. noun A temporary police force
      Synonyms: search-party, posse comitatus, gang, vigilantes, civilian police, detachment, (colloq.) crowd, lynch-mob, force armed with legal authority, band, armed band, group of deputies, police-force, multitude, throng, vigilante

    Collocations

    • in posse

      بالقوه، ممکن، امکان‌پذیر

    ارجاع به لغت posse

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «posse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/posse

    لغات نزدیک posse

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی