معنی possibilities به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural

احتمالات، پیشامدهای احتمالی، گزینه‌های احتمالی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Each passing day made him envision more horrible possibilities.

- هر روز که می‌گذشت او را به تصور احتمالات بدتر وامی‌داشت.

- But I'm sure there are safer and rather more comfortable possibilities.

- اما من مطمئنم گزینه‌های احتمالی مطمئن‌تر و راحت‌تری هم وجود دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد possibilities

noun potential

Synonyms: capabilities, potentiality, promise, prospects, talent

Antonyms: impossible

ارجاع به لغت possibilities

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «possibilities» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/possibilities

لغات نزدیک possibilities

- possessory
- posset
- possibilities
- possibility
- possible

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی