امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Precision

prɪˈsɪʒn prɪˈsɪʒn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    precisions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
دقت، وضوح، روشنی، صراحت، درستی، صحت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun uncountable
دقیق
- Words must be defined with absolute precision.
- واژه‌ها را باید با‌دقت تمام معنی کرد.
- The number 2.42 shows a higher precision than the number 2.4.
- عدد 2/42 خرده‌نمایی بیشتری را نشان می‌دهد تا عدد 2/4.
- precision instruments
- ابزار دقیق
- a precision landing
- فرود در نقطه‌ای که دقیقاً تعیین‌شده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد precision

  1. noun accuracy
    Synonyms: attention, care, carefulness, correctness, definiteness, definitiveness, definitude, exactitude, exactness, fidelity, heed, meticulousness, nicety, particularity, preciseness, rigor, sureness
    Antonyms: imprecision, inaccuracy, inexactness

لغات هم‌خانواده precision

ارجاع به لغت precision

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «precision» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/precision

لغات نزدیک precision

پیشنهاد بهبود معانی