امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Printing

ˈprɪntɪŋ ˈprɪntɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    printed
  • شکل سوم:

    printed
  • سوم‌شخص مفرد:

    prints
  • شکل جمع:

    printings

معنی و نمونه‌جمله

noun B1
چاپ، طبع، چاپ پارچه، باسمه زنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the printing of this book
- چاپ این کتاب
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد printing

  1. noun A process of reproduction
    Synonyms: typography, composition, type-setting, presswork
  2. noun Printed matter
    Synonyms: line, issue, page, publication, sheet, publishing
  3. noun Publication
    Synonyms: impression, issuing, issuance, printing process, distribution
  4. verb Reproduce by printing
    Synonyms: publishing, writing, impressing, composing, typing, stamping, disseminating, picturing, reprinting, filming, engraving, issuing, copying
    Antonyms: writing, inscribing, talking
  5. verb To make an impression
    Synonyms: indenting, imprinting, impressing

لغات هم‌خانواده printing

ارجاع به لغت printing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «printing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/printing

لغات نزدیک printing

پیشنهاد بهبود معانی