امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Prod

prɑːd prɒd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    prodded
  • شکل سوم:

    prodded
  • سوم‌شخص مفرد:

    prods
  • وجه وصفی حال:

    prodding
  • شکل جمع:

    prods

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
سیخ زدن، سک زدن، برانگیختن، ترغیب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- to prod a slow moving donkey
- به الاغ کندرو سک زدن
- He constantly prodded the students to study harder.
- او مرتباً به شاگردان سیخونک می‌زد که بیشتر درس بخوانند.
- My parents were the prods that made me go to school.
- پدر و مادرم ترغیب‌کننده‌هایی بودند که مرا به تحصیل وا داشتند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prod

  1. verb poke at
    Synonyms: crowd, dig, drive, elbow, goose, jab, jog, nudge, press, prick, punch, push, shove
  2. verb urge, incite
    Synonyms: crowd, egg on, excite, exhort, goad, goose, impel, instigate, jog memory, motivate, move, pique, prick, prompt, propel, provoke, push, remind, rouse, sic, sound, spark, spur, stimulate, stir up, trigger, turn on
    Antonyms: discourage, dissuade

ارجاع به لغت prod

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prod» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prod

لغات نزدیک prod

پیشنهاد بهبود معانی