امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Prolongate

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
( prolong =) طولانی کردن، امتداد دادن، دراز کردن، امتداد یافتن، به تأخیر انداختن، طفره رفتن، به طول انجامیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prolongate

  1. verb To make or become longer
    Synonyms: draw out, elongate, extend, lengthen, prolong, protract, spin, stretch, produce

ارجاع به لغت prolongate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prolongate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prolongate

لغات نزدیک prolongate

پیشنهاد بهبود معانی