امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Prolonged

prəˈlɑːŋd prəˈlɒŋd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    prolongs
  • وجه وصفی حال:

    prolonging

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
طولانی‌مدت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The prolonged drought has caused severe damage to the crops.
- خشکسالی طولانی‌مدت خسارت زیادی به محصولات زراعی وارد کرده است.
- The prolonged illness left him weak and bedridden for months.
- بیماری طولانی‌مدت او را ضعیف و ماه‌ها بستری کرد.
- The prolonged negotiations between the two countries finally led to a peace agreement.
- مذاکرات طولانی‌مدت بین دو کشور در نهایت به توافق صلح منجر شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prolonged

  1. adjective Of long duration
    Synonyms: extended, protracted, lengthened, drawn-out, continued, lengthy, chronic, continuing, delayed, lingering, persistent, sustained, prolix, elongated
  2. adjective Extending tediously beyond a standard duration
    Synonyms: long, dragging, drawn-out, lengthy, long-drawn-out, overlong, protracted
  3. adjective Having great physical length
    Synonyms: long, elongate, elongated, extended, lengthy
  4. verb Lengthen or extend in duration or space
    Synonyms: stretched, lengthened, extended, sustained, held, produced, stalled, increased, postponed, persisted, spun, lasted, elongated, continued, endured
    Antonyms: shortened, abbreviated

ارجاع به لغت prolonged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prolonged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prolonged

لغات نزدیک prolonged

پیشنهاد بهبود معانی