امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Pull Out

    pʊl aʊt pʊl aʊt
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    phrasal verb
    لاین عوض کردن، شروع به حرکت کردن (با ماشین)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - He quickly pulled out and headed towards town.
    - او به‌سرعت شروع به حرکت کرد و به‌سمت شهر رفت.
    - The bus pulled out in road.
    - اتوبوس در جاده لاین عوض می‌کرد.
    phrasal verb
    عقب‌نشینی کردن
    - The soldiers were ordered to pull out of the war zone.
    - به سربازان دستور داده شد که از منطقه‌ی جنگی عقب‌نشینی کنند.
    - The military convoy began to pull out of the base early in the morning.
    - کاروان نظامی از صبح زود شروع‌به عقب‌نشینی از پایگاه کرد.
    phrasal verb
    توقف کردن
    - He decided to pull out of the business deal due to financial concerns.
    - او تصمیم گرفت به‌دلیل نگرانی‌های مالی، معامله‌ی تجاری را متوقف کند.
    - The government announced its decision to pull out of the international agreement.
    - دولت تصمیم خود را برای توقف توافق بین‌المللی اعلام کرد.
    phrasal verb
    رفتن، عزیمت کردن، راهی شدن، ترک کردن، بیرون آمدن، خارج شدن
    - The player pulled out of the game after sustaining an injury.
    - این بازیکن پس‌از مصدومیت از بازی بیرون آمد.
    - She decided to pull out of the project because she felt it wasn't going in the right direction.
    - او تصمیم گرفت از پروژه خارج شود زیرا احساس می‌کرد که در مسیر درستی پیش نمی‌رود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد pull out

    1. phrasal verb Withdraw; especially of military forces; to retreat
      Synonyms: abandon, depart, evacuate, exit, get off, go, leave, retire, retreat, shove off, stop, stop participating, take off, withdraw
      Antonyms: continue, persevere, start
    2. phrasal verb Use coitus interrupt us as a method of birth control
    3. phrasal verb Remove something from a container
    4. phrasal verb Maneuver a vehicle from the side of a road onto the lane

    ارجاع به لغت pull out

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «pull out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pull-out

    لغات نزدیک pull out

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی