معنی quizmaster به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈkwɪzmæstər ˈkwɪzmɑːstə

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

(رادیو و تلویزیون) گرداننده‌ی برنامه‌ی آزمون اطلاعات عمومی، آزمون‌گیرنده، آزمون‌گردان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The quizmaster asked a challenging question.

- آزمون‌گیرنده یک سوال چالشی پرسید.

- The quizmaster announced the final scores.

- آزمون‌گیرنده امتیازات نهایی را اعلام کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quizmaster

noun The host or chairman of a radio or tv quiz show or panel game

Synonyms: question-master

ارجاع به لغت quizmaster

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «quizmaster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quizmaster

لغات نزدیک quizmaster

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند