امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Radicate

ˈrædəˌkeɪt ˈrædɪˌkeɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive
ریشه‌دار کردن، ریشه‌دار شدن
- The farmers radicated the seeds in the fertile soil, anticipating a bountiful harvest.
- کشاورزان بذرها را در خاک حاصلخیز ریشه‌دار کردند و انتظار برداشت پرباری را داشتند.
- The horticulturist radicated the rare species of flowers in the greenhouse.
- باغبان گونه‌های کمیاب گل را در گلخانه ریشه‌دار کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت radicate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «radicate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/radicate

لغات نزدیک radicate

پیشنهاد بهبود معانی