امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Reality

riˈæləti riˈæləti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    realities

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
حقیقت، واقعیت، هستی، اصلیت، اصالت وجود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Remove the vagueness from history and give it reality.
- ابهام را از تاریخ بزدا و به آن واقعیت ببخش.
- I doubted the reality of their accusations.
- نسبت به راست بودن اتهامات آن‌ها شک داشتم.
- My shirt looks expensive, but in reality I bought it for only five dollars.
- پیراهن من گران به‌ نظر می‌رسد؛ ولی در واقع آن را فقط پنج دلار خریدم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reality

  1. noun facts of existence
    Synonyms: absoluteness, actuality, authenticity, being, bottom line, brass tacks, certainty, concreteness, corporeality, deed, entity, existence, genuineness, how things are, like it is, materiality, matter, name of the game, nuts and bolts, object, palpability, perceptibility, phenomenon, presence, realism, realness, real world, sensibility, solidity, substance, substantiality, substantive, tangibility, truth, validity, verisimilitude, verity, way of it, what’s what
    Antonyms: belief, fantasy, hypothesis, imagination, theory

Collocations

  • in reality

    درواقع، عملی، به‌درستی‌که

لغات هم‌خانواده reality

ارجاع به لغت reality

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reality» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reality

لغات نزدیک reality

پیشنهاد بهبود معانی