امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Recount

rɪˈkaʊnt rɪˈkaʊnt rɪˈkaʊnt rɪˈkaʊnt rɪˈkaʊnt rɪˈkaʊnt rɪˈkaʊnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    recounted
  • شکل سوم:

    recounted
  • سوم‌شخص مفرد:

    recounts
  • وجه وصفی حال:

    recounting
  • شکل جمع:

    recounts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
برشمردن، یکایک گفتن، تعریف کردن، شرح دادن، بازگفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- In this book, he recounts the adventures of his journey.
- در این کتاب ماجراهای سفر خود را باز‌گو می‌کند.
- one of the great cognoscenti recounts (this) from Ebn Abdolaziz
- یکی از بزرگان اهل تمییز حکایت کند از ابن‌عبدالعزیز
- They were busy recounting all their victories.
- آن‌ها سرگرم برشمردن پیروزی‌های خود بودند.
verb - transitive
مجددا شمردن
- They called for a recount of the votes.
- آنان خواستار شمارش مجدد آرا شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد recount

  1. verb tell a story
    Synonyms: break a story, convey, delineate, depict, describe, detail, echo, enumerate, give an account of, itemize, narrate, picture, play back, portray, recap, recapitulate, recite, rehash, rehearse, relate, repeat, report, run by again, run down, run through, say again, state, tell, track, unload, verbalize
    Antonyms: conceal, repress

لغات هم‌خانواده recount

ارجاع به لغت recount

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «recount» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/recount

لغات نزدیک recount

پیشنهاد بهبود معانی