امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Reflection

rɪˈflekʃn rɪˈflekʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    reflections

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
انعکاس، بازتاب، اندیشه، تفکر، پژواک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The reflection of my face appeared on the water.
- عکس صورت من در آب ظاهر شد.
- Upon further reflection I decided not to buy the house.
- پس از تفکر بیشتر تصمیم گرفتم خانه را نخرم.
- Our decision not to buy your painting is no reflection on the quality of your work.
- تصمیم ما راجع به نخریدن نقاشی شما ربطی به کیفیت کار شما ندارد.
- The rise in the rate of crime is a reflection of the breakdown of the family.
- افزایش میزان تبهکاری نشانگر فروپاشی خانواده‌ها است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reflection

  1. noun thought, thinking
    Synonyms: absorption, brainwork, cerebration, cogitation, consideration, contemplation, deliberation, idea, imagination, impression, meditation, musing, observation, opinion, pensiveness, pondering, rumination, speculation, study, view
  2. noun mirror image
    Synonyms: appearance, counterpart, duplicate, echo, idea, image, impression, light, likeness, picture, representation, reproduction, shadow
  3. noun criticism
    Synonyms: animadversion, aspersion, blame, censure, derogation, discredit, disesteem, imputation, obloquy, reproach, slam, slur, stricture
    Antonyms: praise

لغات هم‌خانواده reflection

ارجاع به لغت reflection

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reflection» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reflection

لغات نزدیک reflection

پیشنهاد بهبود معانی