امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Reliable

    rɪˈlaɪəbl rɪˈlaɪəbl
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective B1
    قابل اطمینان، اتکاپذیر، قابل اعتبار، موثق، معتبر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - a reliable assistant
    - معاون معتمد
    - foreign media were not reliable.
    - به رسانه‌های خارجی نمی‌شد اعتماد کرد.
    - a reliable source
    - یک منبع موثق
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد reliable

    1. adjective trustworthy
      Synonyms:
      dependable responsible honest loyal true good safe sure steady faithful sound firm strong constant sincere upright reputable respectable decent positive definite tried solid careful determined honorable predictable staunch unfailing tried-and-true trusty devoted veracious righteous stable impeccable sterling candid proved there true-hearted incorrupt high-principled certain conscientious decisive true-blue unimpeachable unequivocal
      Antonyms:
      untrustworthy unreliable irresponsible deceptive

    لغات هم‌خانواده reliable

    • verb - intransitive
      rely

    ارجاع به لغت reliable

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «reliable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reliable

    لغات نزدیک reliable

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی