Residential
ˌrezɪˈdenʃl
ˌrezɪˈdenʃl
آخرین به‌روزرسانی:
معنی و نمونه‌جمله‌ها
adjective
B2
مسکونی، وابسته به اقامت، قابل سکنی، محلی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- محله‌های مسکونی اطراف ایستگاه راه‌آهن
- هتل مسکونی
مترادف و متضاد residential
-
adjective Used or designed for residence or limited to residencesSynonyms: home-owning, living, suburban, domestic, private, householdAntonyms: nonresidential
ارجاع به لغت residential
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «residential» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/residential
لغات نزدیک residential
- - resident program
- - resident segment
- - residential
- - residentiary
- - resider