امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Resignation

ˌrezɪɡˈneɪʃn ˌrezɪɡˈneɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    resignations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C2
استعفا، کناره‌گیری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- She announced her resignation during the team meeting.
- او در جلسه‌ی تیم استعفای خود را اعلام کرد.
- His resignation surprised everyone in the office.
- کناره‌گیری او تمامی اعضای اداره را به شگفتی واداشت.
- He submitted his resignation after months of contemplation.
- او پس‌از ماه‌ها تأمل استعفای خود را ارائه کرد.
noun uncountable C2
استیصال، ناچاری، عدم رضایت قلبی، بالاجبار
- With resignation, she handed over the keys.
- او کلیدها را بالاجبار تحویل داد.
- Farshad signed the contract with resignation.
- فرشاد ازروی استیصال قرارداد را امضا کرد.
- She accepted the news with resignation, knowing there was no way to change it.
- او ازسر ناچاری این خبر را پذیرفت، زیرا می‌دانست که راهی برای تغییر آن وجود ندارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد resignation

  1. noun relinquishment of responsibility; the act of telling your employer that you are leaving your job
    Synonyms: abandonment, abdication, departure, giving up, leaving, notice, quitting, renunciation, retirement, surrender, tendering, termination, vacating, withdrawal
    Antonyms: agreement, taking on
  2. noun the attitude of accepting something unpleasant because you cannot change it
    Synonyms: acceptance, acquiescence, compliance, conformity, deference, docility, forbearing, fortitude, humbleness, humility, longanimity, lowliness, meekness, modesty, nonresistance, patience, patientness, resignedness, submission, submissiveness, sufferance
    Antonyms: impatience, intolerance, resistance

ارجاع به لغت resignation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «resignation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/resignation

لغات نزدیک resignation

پیشنهاد بهبود معانی