امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rh

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پزشکی مربوط به عامل ارهاش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Rh antigens
- آنتی‌ژن‌های ارهاش
- As a blood donor, it is important to know your Rh status before donating.
- به عنوان اهداکننده‌ی خون، مهم است که پیش از اهدا، از وضعیت ارهاش خود مطلع شوید.
symbol uncountable
شیمی عنصر شیمیایی (Rh) رودیم، عنصر رودیم (نماد شیمیایی عنصر Rhodium)
- Rh is a chemical element with atomic number 45.
- رودیم یک عنصر شیمیایی با عدد اتمی ۴۵ است.
- Rh is a precious metal commonly used in jewelry.
- رودیم فلزی قیمتی است که معمولاً در جواهرات از آن استفاده می‌شود.
abbreviation
آب‌و‌هوا (RH) (relative humidity) رطوبت نسبی
- The RH in the room was too high.
- رطوبت نسبی در این اتاق بسیار زیاد بود.
- The RH in the desert is typically very low.
- به‌طور معمول رطوبت نسبی در بیابان بسیار پایین است.
abbreviation
(RH) (right hand) و (right-hander) دست راست، انسان راست‌دست
- He used his RH to sign the document.
- او از دست راست خود برای امضای سند استفاده کرد.
- I am a RH.
- راست‌دست هستم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rh

  1. symbol A white hard metallic element that is one of the platinum group and is found in platinum ores; used in alloys with platinum
    Synonyms: rhodium, rhesus-factor, atomic number 45, rh factor
  2. noun Any of several hormones produced in the hypothalamus and carried by a vein to the anterior pituitary gland where they stimulate the release of anterior pituitary hormones; each of these hormones causes the anterior pituitary to secrete a specific hormone
    Synonyms: releasing-hormone, releasing factor, hypothalamic releasing hormone, hypothalamic releasing factor

ارجاع به لغت rh

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rh» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rh

لغات نزدیک rh

پیشنهاد بهبود معانی