امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rod

rɑːd rɒd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    rods

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
میله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
noun countable
عصا، چوب، ترکه، میل، میله، قدرت، برق‌گیر، میله‌دار کردن
- spare the rod and spoil the child
- کنار گذاشتن چوب همانا و لوس شدن بچه همان
- to fear God's rod
- از تنبیه خداوند هراسیدن
- the rod of God
- عصای خداوند
- a curtain rod
- میله (یا چوب) پرده
- a lightning rod
- (میله‌ی) برق‌گیر
- leveling rod
- چوب ترازیابی
- an iron rod
- میله‌ی آهنین
- The concrete pillars are reinforced with steel rods.
- ستون‌های بتونی با میله‌های پولادین تقویت شده‌اند.
- a piston rod
- میل پیستون
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rod

  1. noun bar, pole
    Synonyms: baton, billet, birch, cane, cylinder, dowel, ingot, mace, pin, rodule, scepter, sceptre, shaft, slab, spike, staff, stave, stick, strip, switch, wand

Idioms

ارجاع به لغت rod

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rod» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rod

لغات نزدیک rod

پیشنهاد بهبود معانی