امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    ROI

    ˌɑːroʊˈaɪ ˌɑːrəʊˈaɪ
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    ROI مخفف عبارت Return On Investment است.

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    abbreviation noun countable uncountable
    اقتصاد کسب‌وکار نرخ بازگشت سرمایه، بازده سرمایه‌گذاری (نسبت سود مالی و غیرمالی حاصله به میزان هزینه و سرمایه‌ی پرداخت‌شده را نشان می‌دهد)
    لغات تخصصی اقتصاد در انگلیسی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - Analyzing the ROI will help determine the project's success.
    - تجزیه‌وتحلیل نرخ بازگشت سرمایه به تعیین موفقیت پروژه کمک می‌کند.
    - A positive ROI indicates that the project was successful.
    - بازده سرمایه‌گذاری مثبت نشان می‌دهد که پروژه موفق بوده است.
    - The marketing campaign yielded an impressive ROI within three months.
    - کمپین بازاریابی در عرض سه ماه، به نرخ بازگشت سرمایه‌ی قابل‌توجهی منجر شد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد ROI

    1. noun the amount of interest or profit someone earns on an amount of money that they save or invest
      Synonyms: return on investment

    ارجاع به لغت ROI

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ROI» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/roi

    لغات نزدیک ROI

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی