امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rout

raʊt raʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb
با پوزه کاویدن، جمع، گروه، بی‌نظمی و اغتشاش، به‌طور آشفته گریزاندن، کاملاً شکست دادن، تار و مار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a restless rout of sheep
- یک گله گوسفند بی‌قرار
- The workers made lots of rout about it.
- کارگران درباره‌ی آن خیلی جنجال کردند.
- the complete rout of the enemy
- تارومار سازی کامل دشمن
- to put to rout
- تار و مار کردن
- Enemy tanks put our infantry to rout.
- تانک‌های دشمن پیاده‌نظام ما را تارومار کرد.
- The battle ended in a rout.
- جنگ به انهدام انجامید.
- the rout of the democrats in the recent elections
- شکست افتضاح‌آمیز دمکرات‌ها در انتخابات اخیر
- Our party was routed in the elections.
- حزب ما در انتخابات به سختی شکست خورد.
- We routed the enemy.
- ما دشمن را تار و مار کردیم.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rout

  1. noun overwhelming defeat
    Synonyms: beating, clobbering, comedown, confusion, debacle, disaster, drubbing, embarrassment, flight, hiding, overthrow, retreat, romp, ruin, shambles, shutout, thrashing, trashing, upset, vanquishment, walkover, washout, waxing, whipping
  2. verb defeat overwhelmingly
    Synonyms: bash, beat, blow out of water, bulldoze, bury, chase, clean up on, clobber, conquer, cream, crush, cut to pieces, destroy, discomfit, dispel, drive off, expel, finish, hunt, kill, lambaste, larrup, murder, outmaneuver, overpower, overthrow, put to flight, repulse, scatter, scuttle, shut out, skunk, subdue, subjugate, swamp, torpedo, total, trounce, vanquish, wallop, wax, whip, wipe off map, wipe out, worst, zap
    Antonyms: win

Phrasal verbs

  • rout out

    1- آشکار کردن، پدیدار کردن 2- رنده کردن، حک کردن، کنده کاری کردن 3- (کسی را از جایی) بیرون آوردن، وادار به خروج کردن

  • rout up

    1- (از راه کاوش و زیر و روسازی) یافتن، جستن 2- (از دراز کشیدن یا خواب و غیره) برخیزاندن، بلند کردن، ایستاندن

ارجاع به لغت rout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rout

لغات نزدیک rout

پیشنهاد بهبود معانی