امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Scurrilous

    ˈskɜrːələs ˈskʌrələs
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    همچنین scurrile نیز گفته می‌شود.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    زشت‌، زننده، سخیف، زشت‌گو، بددهن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - scurrilous imposters
    - دغل‌کارهای بددهن
    - scurrilous jokes
    - جوک‌های زننده
    adjective
    حاوی فحاشی، توأم با بددهنی، همراه با ناسزا
    - scurrilous accusations
    - اتهامات همراه با فحاشی
    - The teacher was outraged by the scurrilous comments made by the student during class.
    - معلم از اظهارنظرهای توأم با بددهنی این دانش‌آموز در کلاس بسیار عصبانی شد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد scurrilous

    1. adjective foul-mouthed, vulgar
      Synonyms: abusive, coarse, contumelious, defamatory, dirty, filthy, foul, gross, indecent, infamous, insulting, invective, lewd, low, nasty, obscene, offending, offensive, opprobrious, outrageous, raunchy, ribald, salacious, scabrous, scandalous, shameless, slanderous, smutty, truculent, vituperative, vituperatory, vituperous
      Antonyms: clean, polite, upright

    ارجاع به لغت scurrilous

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «scurrilous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scurrilous

    لغات نزدیک scurrilous

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی